، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

زندگی مامان و بابا

اولین باری که آبمیوه خوردی

وقتی نزدیک 8 ماهت بود . رفته بودیم تهران ... بابایی واسه من و خودش خوراکی خریده بود....من یه آبمیوه برداشتم بخورم که به زور از دست من کشیدی و کمی خوردی ...من میترسیدم که بخاطر مواد نگهدارنده واست ضرر داشته باشه واسه همین بیشتر آبمیوه رو خوردم و کمی آبمیوه دادم بهت خوردی           ...
24 مرداد 1393

کیان رضا میون عروسکها

توی ماه رمضون رفته بودیم خونه مریم جون آیسان جونم عروسکهاش و آورد پیشت و ازت عکس گرفتیم عروسکها خیلی بزرگ بود و اولش ازشون میترسیدی اما کم کم بهش عادت کردی           ...
24 مرداد 1393

کشوی کابینت

از اونجایی که آقا کیان به کشوها و درهای کابینت علاق زیادی داره یکی از کارهای روزانش اینه که کشوی آخری رو هر روز بریزه بیرون  اوایل که تازه یاد گرفته بود ، اینقدر کشو رو میکشید بیرون که پاهاش زیر کشو گیر میگرفت و گریه میکرد ولی الان کنترل بیشتری پیدا کرده حتی تو این چند روز تونسته چند بار در کابینت و باز کنه           ...
24 مرداد 1393